من با افتخار یک محارب ، مرتد، برانداز رژیم، مبلغ علیه نظام جمهوری اسلامی هستم!

 پاینده ایران,مرگ بر وطن فروشان تجزیه طلب

۹ خرداد ۱۳۸۸

موزیک ویدئوی " تصمیم"با صدای ابی ( ابراهیم حامدی) در رابطه با انتخابات!





خوانندهء بزرگ و جاویدانِ خلیج همیشگی فارس؛ این بار از انتخابات میگوید!
از این تصمیم می ترسم در افکارم غمِ "نام" است
دلم در کاغذی مرموز در این صندوق پنهان است
از این تصمیم می ترسم که مار از آستین روید
و دست معرکه گیری کلید جعبه را جوید
از آزادی اگر گفتن بدان دریا سرابی هست
بگو بین و "بد" و "بدتر" چه حق انتخابی هست(2)

به انسان رای خواهی داد به "عنوان" ، "عکس" یا "تبلیغ"
به اسم بهتر از هیچِ دموکراسیِ در تعلیق
کسی که فکر کرده است "بد" نمادی خوب پیدا کرد
بجای دیدن یک فیلم میان پرده تماشا کرد
تبرهای خوش فردا به دست کولیان افتاد
بهای فال خوشبختی برای ما گران افتاد
اگر روباه جای شیر نصیبش تاج زرین شد
بدان که سرنوشت ما همه از پیش تعیین شد

تقدیم به کسانی که قصد شرکت در انتسابات جمهوری اسلامی را دارند!


ما که نفهمیدیم فرق گوسفندان ده بالا با ده پایین در چیست؟! امیدوارم، شما دوست عزیزی که می خواهید به این 4 کاندید رای بدهید این را فهمیده باشید!
شعر زیبای مسعود فردمنش را که آقای سیاوش قمیشی آن را خواندند؛ به همهء شما عزیزان تقدیم میکنم!

هراسهاي بيهوده
تا بوده همين بوده
فرزندهاي مشروع
شرع قانون
و تباهي پوچي
بيهودگي و عمر ميرسد
به سي پنجاه هفتاد
و حاصل چند فرزند
و چندين نواده
و اين است ضمانت زندگي
گوسفدان آبادي بالا
چه فرق دارد آبادي پايين

چوپانها سر مست
مغرور
سر شير است
پنير هست
و ماستهاي ترشيده
و گه گاهي
گرگهاي دريده
و در هر جشني
و در هر عزايي
سري بريده
من رفتم
ميروم جايز نيست
من رفتم
من رفتم و حديث گفتم
چوپان به از گوسفند
آزادي به از بند
چه با لبخند چه بی لبخند
آزادی به از بند

اگر گفتید اینها کی هستند و این علامتهای آشنارا کجا دیدید ؟!









آیا باز هم پرچم جمهوری اسلامی را دوست دارید، و به آن افتخار می کنید، یا اینکه پرچم شیر و خورشید را برای کشور خود انتخاب میکنید؟


۸ خرداد ۱۳۸۸

" ′چشم در برابر چشم′ همه ی دنیا را کور می کند." گاندی



سوال بسیار زیبایی را که موضوع این مبحث قرار دادم، یکی از دوستان عزیز مطرح کردند وهم اکنون مورد بررسی شما موافقان و مخالفان قرار خواهد گرفت.


واقعاً چرا نباید قاتلی را که جان مقتول را میگیرد اعدام کرد؟ آیا اگر شخصی و یا اشخاصی با تجاوز و یا ضرب و شتم و یا از روی نقشهء قبلی و ........ باعث کشته شدن و یا نابودی انسان دیگری گردند، باید با آنها مدارا کرد و در نهایت آنها را آزاد نمود؟ ویک سوالی که همیشه موافقان " اعدام" از ما مخالفان میپرسند: اگر به خواهر یا مادر خودتان تجاوز میشد و در نهایت آنها به قتل میرسیدند، آیا تو رضایت میدادی؟!! و مجرم را آزاد میکردی تا به اعمال کثیفش ادامه دهد؟!
از نظر شخص بنده این مسئله یک مشکل ریشه ای و پایه ای است که در همه جای دنیا وجود دارد ولی در کشور ما بسیار برجسته تر و آزار دهنده تر است!
ما ملت ایران همیشه در تصمیم گیریها یمان دچار یک تضاد بسیار بزرگ هستیم . از یک طرف دین اسلام و مذهب شیعه و سنتهای غلط؛ و از طرف دیگر ادای کشور های غربی را در آوردن! که در این 30 سال متاسفانه این تضادباعث شد تا مردم ایران از عقلانیت بیشتر فاصله بگیرند. این تضاد را به وضوح می توانیم در مسائل دیگرمان هم ببینیم: ازدواج، اقتصاد، طرز پوشش زن و مرد، تغذیه، آموزش و پرورش، قوانین حقوقی و جزایی و......
وقتی کسی خواهر یا مادرش را بر اثر تجاوز ویا تصادف و یا قتل عمد و ..... از دست میدهد، پر واضح و مسلم است که شرایط روحی مناسب و مساعدی ندارد، و اگر از او بپرسید که چه آرزویی دارد، به احتمال خیلی زیاد تقاضای مرگ کسی را میکند که عضو خانواده اش را از بین برده است. {{ در همین رابطه توصیه میکنم فیلم بسیار زیبای 21 گرم را با شرکت " شان پن" ببینید( 21 Grams ) که متوجه بشوید این غیرت یا تعصب یا جنون انتقام و .... مختص به مسلمانان و یا ایرانیان نیست، اما نکته اینجاست که ما با قوانین اسلام با مسئلهء قتل و تجاوز و .... روبرو میشویم!}}
مسئله اینجاست که آنچیزی را خانوادهء مقتول آروز میکنند ملاک نیست! باید دید که قانون چه میگوید که صد البته منظور من قانون اسلام نیست.
در جوامع دموکراتیک و قانونمند، قانون برای همه است، و مردم بر اساس یک قانون مدنی مجازات و یا تبیه میشوند که آن قوانین توسط بزرگترین دانشمندان علم حقوق و روانشناسی و جامعه شناسی مطالعه و بررسی شده است وحتی فرا تر از آن "به روز " میشود. در ایران ریشهء اعدام در خدا باوری و دین اسلام قرار دارد از این رو بزرگترین مشکلی که در رابطه با تایید حکم " اعدام" یا رد این حکم جلوی پای مخالفان یا موافقان قرار میگیرد، نظر خداوند است! در اسلام حتی اصطلاحاتی از قبیل محارب با خدا و مفسد الی فی الارض و ... وجود دارند که استفاده های بسیار زیادی در قوانین جزایی اسلام دارند و ما ملت ایران با این کلمات زندگی کردیم و رشد پیدا کردیم. گویی که این کلمات جزیی از فرهنگ ایرانی است!!
علومی که امروزه چرخ دنیا بر اساس آنها می چرخد مانند اقتصاد، قوانین حقوقی، جامعه شناسی، روانشناسی، و....... علومی نیستند که هرکسی بتواند در آنها نظر دهد و بعضاً کوچکترین اشکال یا اشتباهی در این علوم فجایع بسیار بزرگ و غیر قابل جبرانی برای بشریت به همراه دارد.
در حال حاضر در کشور ایران، اسلام در همهء این امور دخالت می کند و هر آخوندی شاخه ای از این علوم را در دست گرفته و مردم را مانند موش آزمایشگاهی مورد آزمایشهای گوناگون قرار میدهند. حتی خود کشورهایی هم که زادگاه اسلام بوده اند کم کم دارند خود را با کشورهای پیشرفتهء دنیا منطبق میکنند.

در تمام کشور های دموکراتیک دنیا ازدواج بصورت یک قرارداد مابین زن و شوهر بسته می شود. آنها به هم تعهد میدهند که تا زنده اند با کس دیگری سکس نداشته باشند یا بقولی خیانت نکنند. حال در صورتی که یکی از آنها مرتکب اشتباهی بشود، آن نفر دیگر به مرجع قانونی رجوع می کند و خیلی راحت از هم جدا می شوند و حتی طرفی که ضرر کرده است میتواند شکایت مالی هم بکند. اما اینکه یک حکومت،به واسطهء قوانین 1400 سال پیش زن شخصی را که مادرفرزندانش نیز هست و خود این زن پدر و مادر و خانواده دارد، را در خاک فرو کند و با فریاد و هل هلهء مسلمانان مشتاق سنگ بر سرو صورت زنند؛ هیچگونه توجیهی جز بربریت و توحش ندارد. در جامعه مدرن و پیشرفته هدف از مجازات هرگز این نیست که دیگران درس بگیرند و "کسی دیگر این کار را نکند"، شما حق ندارید یک شخص رو بعنوان وسیله آموزشی تنبیه کنید تا بقیه یاد بگیرند. هدف از مجازات اصلاح شخص مجرم است.
شما هرگز مالک انسان دیگر نیستید، انسانها آزاد هستند و حق دارند در هر زمان آنچه خود دارند در اختیار دیگران بگذراند و در هر لحظه با هر کسی که تمایل دارند ارتباط جنسی برقرار کنند، و شما اگر با این قضیه مسئله دارید تنها میتوانید بصورت نصیحت و پيشنهاد جامعه را به کنترل آنچه شهوت ميخوانید دعوت کنید یا اگر قراردادی با آن شخص بسته اید (ازدواج) آن قرارداد را فسخ کنید. بنابر این تنها حق شما در وقتی که همسر شما به شما خیانت میکند، جدایی و یا ادعای خسارت است.بنابر این اگر برای یک انسان خردگرا چنین مشکلی پيش بیاید، وی احتمالا يا متجاوز را ميبخشد يا حقوق قانونی انسانی خویش را اگر با قوانین جهان شمول حقوق بشر همخوان باشند دنبال ميکند.
یک سوال خیلی ساده:

اندونزی چهارمین کشور پر جمعیت دنیا است و مسلمانان آن از هر کشور دیگری بیشترند. جمعیت این کشور در حدود ۲۳۸ میلیون نفر است که از این رقم ۹۰ درصد مسلمان هستند. چرا در این کشور قوانین جزائی اسلامی ( اعدام) اجرا نمی شوند؟

کشور بوسنی هرزگوین در جنوب شرق اروپا است و بیشتر مردم آن اسلام (سنی) هستند .چرا در این کشور اعدام رایج نیست؟حتی همین کشور ترکیه با بیش از 95% مسلمان اما حکم اعدام را از سال 2002 لغو کرده است! علت بسیار واضح و مشخص است. این کشورها یا در اتحادیهء اروپا قرار دارند یا می خواهند به اتحادیهء اروپا بپیوندند و یا کشورهایی رو به توسعه هستند پس درنتیجه، رو به مدرنیته، مدنیت، عقلانیت و ... می آورند و از دستورات خشن و متحجرانهء اسلام پیروی نمیکنند بلکه عرف جهانی را در نظر میگیرند!

و کلام آخر اینکه:
در صورت اعدام، ارزش زندگی انسانی چه میشود؟ حق حیات چه میشود؟ اگر قاضی بر اساس اشتباه ( که در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده است) کسی را مستحق اعدام بداند و سر بی گناه بالای دار برود، چه؟ اعدام یک عمل باز دارنده نیست. به این معنی که ایران دومین کشور دنیا از لحاظ اعدام بعد از چین است و در صورت مقایسهء جمعیتهای ایران و چین ایران رتبهء اول را در دنیا دارد. پس چرا بعد از سی سال اعدام انسانها، جرایم شنیع تر و وحشتناکتر شده اند و بر تعداد آنها افزوده شده است؟ هدف از مجازات؛ تبیه مجرم است نه از بین بردن آن. با اعدام؛ تنها صورت مسئله را پاک میکنیم و هیچ کارمثبتی در جهت ساختن یک جامعهء سالم انجام نخواهیم داد. مجازات اعدام به گسترش سبعیت در جامعه می انجامد و مردم را وحشی تر میکند. مجازات اعدام از حیثیت جامعه می کاهد. حکم اعدام برای کسانی که مسئول اعمال خود نیستند صادر میشود. برای مثال یک مسئلهء دشوار اخلاقی هنگامی پیش می آید که قاتل درحین عمل قتل جنون آنی داشته ولی در محکمه مثل یک انسان عاقل محاکمه میشود و یا برعکس یعنی در حین قتل عاقلانه و با نقشه فعل قتل را انجام داده اما درحین مراحل محاکمهء منجر به اعدام، آثار جنون و دیوانگی در او ظاهر شده باشد!!!!

یک مسئله ی دشوار تر اخلاقی هنگامی پیش می آید که شخص هنگام ارتکاب جرم عقل سلیم داشته اما در حین مراحل محاکمه ی منجر به حکم اعدام، آثار جنون در او ظاهر شده باشد.
بعضی از مسلمانان متعصب، وقتی صحبت از ظالمانه بودن اعدام وقصاص میکنیم، سریع میگویند:
خوب اگر اعدام بد است، چرا در آمریکا مردم رو اعدام میکنند؟ چرا شما چیزی راجع به این کشور نمی گویید؟! آیا مردم آمریکا هم مسلمانند؟! و.....
در جواب این دوستان باید گفت:
آیا این منطق درستی است که؛ حالا چون آمریکا اعدام میکنه، این دلیل میشه که ما بگیم اسلام درست میگه؟!!!!! خیر دوست عزیز مسلمان. اگر در کشور آمریکا چنین قوانینی باشد، آن هم اشتباه است و دولت آمریکا هم خیلی بیجا میکنه که اعدام میکنه.
اما اینجا صحبت از قصاص است؛ که یکی از قوانین ظالمانهء اسلام است ( البته یکی از هزاران!). آیا در آمریکا مطابق با قانون "قصاص" اعدام میکنند؟!

سال پیش از بین 37 خانوادهء مقتول؛ فقط یک خانواده به قاتل رضایت داد. جالب اینجاست همهء قاتل هایی که اعدام شدند کودکانی زیر 18 سال بودند یعنی در زمان وقوع قتل سن و سالشان 13 یا 14 و ... بودند اگر 10 تا ایرانی مثل شمایی که اعدام و قصاص رو تایید میکنید در این مملکت داشته باشیم نیازی به یک دنیا دشمن نداریم!

۶ خرداد ۱۳۸۸

I love Boundin

Here’s a story on how strange is life with its changes
And it happened not long ago.
On a high mountain plain, where the sagebrush arranges
A playground south of the snow
Lived a lamb with a coat of remarkable sheen,
It would glint in the sunlight all sparkly and clean,
Such a source of great pride
that it caused him to preen.
And he’d break out in high stepp’n dance.
He would dance for his neighbors across the way.
I must say that they found his dancin’ enhancin’,
For they’d also join in the play.

Then one day…

Then a-boundin up the slope
Came a great American jackalope.
This sage of the sage, this rare hare of hope,
Caused to pause and check out the lamb.
“Hey kid, why the mope?”

“I used to be something all covered with fluff,
And I’d dance in the sunlight and show off my stuff,
Then they hauled me away in a manner quite rough
And sheared me and dropped me back here in the buff.
And if that’s not enough
Now my friends all laugh at me
Cause they think I look ridiculous, funny, and pink.”

“Pink? Pink? Well, what’s wrong with pink?
Seems you’ve got a pink kink in your think.
Does it matter what color? Well, that gets nope.
Be it pink purple or heliotrope.
Now sometimes you’re up and sometimes you’re down,
When you find that you’re down well just look around:
You still got a body, good legs and fine feet,
Get your head in the right place and hey, you’re complete!

“Now as for the dancin’, you can do more,
You can reach great heights, in fact you can soar.
You just get a leg up and ya slap it on down,
And you’ll find you’re up in what’s called a bound.
Bound, bound, and rebound.
Bound and you’re up right next to the sky,
And I think you can do it if you give it a try,
First get a leg up, slap it on down…”

So every year, along about May,
They’d load him up and they’d haul him away,
And they’d shave him and dump him all naked and bare.
He learned to live with it, he didn’t care,
He’d just bound, bound, bound, and rebound.

Now in this world of ups and downs…
So nice to know there are jackalopes around
http://www.imdb.com/title/tt0395479/.

یه سوال:آنتی اسلام ایا حاضری انقلاب بعدی را تو وخانواده ات شروع کنی؟

سوال خوبی پرسیدی مسلماً جوابتان را نمی توانم با یک " بله" یا یک "خیر" پاسخ گویم. باید دید که منظور شما از انقلاب چیست و آنتی اسلام در مورد "انقلاب" چه فکر میکند ؟ بنظر من انقلاب به معنی قلبِ یك وضعیت است و "دگر" شدن. اشتباهی كه بعضی وقتها در مفاهیم ایجاد می‌شود، و ما آن را با مفهوم "دگرگون" شدن اشتباه میگیریم. در حالی كه "دگر" شدن، معنای بهتری برای مفهوم انقلاب است و تفسیرش به این شكل است که ذات و ماهیت یک شی‌ء لزوما عوض شده باشد. دگرگون شدن یعنی این‌که گونه و کیفیت‌ چیزی جور دیگر شود نه این‌كه به موجودی دیگر تبدیل شود. ( مثلاً ماست را به دوغ تبدیل کنیم!)
همین انقلاب 1357 یک "دگرگونی" بود، نه " دگر" شدن. شاه رفت. خمینی و بعدش خامنه ای آمد. مجلس همان مجلس متملق گو، و مردم همان مردم مذهبی سنتی و....
بنظر من : باید طرز فکر مردم عوض شود تا از این مذهب گرایی و رادیکالیزم سنتی در آید و ایران عزیزمان را به سوی مدرن شدن و دموکراسی سوق دهد. هنوز ملت ایران ماه عسل را در امام هشتم شان ( رضا) میگذرانند! هنوز ملت ایران با بدبختی پول جمع میکنند و با بدبختی به عراق می روند تا به کربلا برسند و دستشان را به "قبر یک مرده" بزنند و تازه در راه برگشت در اثر تصادف کشته بشوند! هنوز ملت ایران به امامزاده ها بیشتر اعتقاد دارند تا متخصصان مغز و اعصاب یا گوش و حلق و بینی و یا ....... هنوز ملت ایران سفره های ابولفضل و امام حسین و بی بی شهبانو پهن میکنند و هنوز ملت ایران از یک مرده انتظار کمک دارند و چشم انتظار کسی هستند که 1400 سال پیش در سن 5 سالگی در یک چاه افتاده است!!!
اگر خامنه ای بمیرد، خامنه ای های جوان و بسیاری در حال حاضر روی نوبت هستند و اگر جمهوری اسلامی از بین برود، حکومت های بسیار دیکتاتوری و فجیع تری منتظر آیندهء ایران است که بر این مردم حکمرانی کنند.
{مگر اینکه اندیشه ها عوض شود}.
مشکل ما یک انقلاب نیست. مشکل، خود ما مردم ایران هستیم که همیشه دنبال یک " تابو" برای پرستش ایم! حالا میخواد اسلام باشه، قرآن باشه، شاه، حضرت علی، کورش کبیر، خاتمی، موسوی و یا ......

1-نظر شخصی من تغییرنظام "جمهوری" نیست. عجله نفرمایید خدمتتان عرض میکنم. انقلاب سال 1357 را بیاد بیاورید. روانشاد "دکتر شاهپور بختیار" در آن برهه، تنها کسی بود که فریاد "حق" میزد و همه او را شیاد و معتاد و دیوانه و.... می خواندند.
بگذارید یک بار دیگر گفته های این بزرگ مرد تاریخ ایران را مرور کنیم:
شاهپور بختیار: از یک رویه دیکتاتوری به یک رژیم اختناق جدید نیفتیم
شاهپور بختیار:امور سیاسی را نمی‌توان در اختیار یک چهره مذهبی گذاشت
شاهپور بختیار: ای مردم دیکتاتوری نعلین هزار بار بدتر از دیکتاتوری چکمه است. مواظب این آخوند ها باشید!
و هیچ کس حرفهای ارزشمند این مرد را نفهمید.
دکتر شاهپور بختیار در زمان بد و در جای بدی قرار داشت. امروز ما باید دنباله رو راه او باشیم. یک واتیکان مذهبی در ایران. مذهب باید در یک شهرک محصور شود. نه اینکه در هر شهر و دهات و دهکوره یک امام زاده باشد و هر خانه ای یک ملا داشته باشد. من انقلاب را در این میبینم: مبارزه با طرز فکر 1400 سال پیش. و این مبارزه بسیار بسیار سخت تر از اسلحه گرفتن در دست و به جنگ اهریمن رفتن است.
امید وارم منظورم را رسانده باشم. به امید موفقیت در مبارزه با جهل و نادانی.
پاینده باد ایران.

آیا یک دختر 17 ساله میتواند دوست پسر 30 ساله داشته باشد؟!

دیروز جای شما بسیار خالی بود. ناگهان تصمیم گرفتیم کار را تعطیل کنیم و با چند تا از دوستان و همکاران به یکی از جزایر تفریحی در اطراف استانبول بنام Bouk Ada ( جزیرهء بزرگ) رفتیم. تقریباً 2 یا سه ساعت طول کشید که با یک کشتی مسافر بری به اونجا رسیدیم. کشتی مذبور از سه جزیرهء دیگر گذشت تا به مقصد رسید و در هر سه جزیره توقف کوتاهی برای سوار کردن و پیاده کردن مسافران داشت.
جزیره ای بسیار زیبا با چشم اندازهایی شگفت انگیز بود که هر بیننده ای از دیدن آن لذت میبرد.
نزدیکهای ظهر و هنگام نهار سه دختر خانمی که هر کدام بیشتر از16 یا 17 سال بنظر نمی رسیدند همراه با دوست پسر هایشان نظرم را جلب کردند. روابط جالبی با هم داشتند. هر کدام از این شش نفر ( دختر ها و پسرها) اخلاق بسیار متفاوتی داشتند. مثلاً یکی از خانمها مرتب شوخی هایی میکرد که باعث جلب توجهء دیگر دوستانش می شد و خانم دیگر مرتب به او تذکر میداد( البته با خنده) که آرام ترو منطقی بنظر میرسید و نفر سوم خانمی بسیار آرام و ساکت بود و مشخص بود که تابع جمع است. پسرها هم هرکدام یک جور بودند و هیچ گونه شباهت اخلاقی با هم نداشتند. حتی طرز لباس پوشیدنشا متفاوت بود. یکی با کت و شلوار و کروات، دیگری لباسهای اسپرت تی نیجری با موهایی که به طرز "فشن" آرایش شده بود و پسر سوم هم بسیار ساده و بی آلایش بنظر میرسید. اما نکته ای که بیشتر از همه چیز نظرم را جلب میکرد این بود که همهء آنها تقریباً در یک ردهء سنی بودند و همکلاسی بنظر میرسیدند!
بی اختیار یاد ایران و روابط دختر خانم ها در این سن و سال با آقایون افتادم. در ایران معمولاً دختر هایی که در سن و سال دبیرستان یا کمی بالاتر بودند بیشتر ترجیح میدادند تا با پسرهایی جا افتاده تر و مردهایی که سن و سالشان خیلی بیشتر از آنها بود معاشرت کنند و دوست شوند!
توی همین فکر بودم که ناگهان از یکی از دوستان همین سوال را پرسیدم!
چرا در ایران دختر خانمهایی که مثلاً 16 یا 17 سال سن دارند هیچ وقت با پسرهایی توی همین ردهء سنی دوست نمیشوند! و معمولاً پسرهای دبیرستانی هم با دختر هایی بسیار کم سن وسالتر روابط دوستی برقرار میکنند؟
هر کدام از دوستانم به موضوع جالبی اشاره کردند که همهء این نکات برای من آشنا بود اما تا آن لحظه به این جوابها فکر نکرده بودم:
1-علت اینکه در ایران دختران دبیرستانی و یا در آن ردهء سنی بیشتر به مردهای مسن تر از خودشان متمایلند؛ می تواند مسئلهء مالی باشد. اقایانی که سن و سال بیشتری ( مثلاً 30 سال) دارند معمولاً کار ثابتی در جامعه پیدا کرده اند از لحاظ مالی میتوانند دخترانی در سن و سال آنها را تامین کنند! ( مثلاً یک پسر 16 ساله در ایران، نهایتاً دوست دخترش را به سینما میبرد اما یک پسر 30 ساله از لحاظ مالی و مادی مانور بیشتری میتواند بدهد.)
2-در ایران بیشتِر پدرها و مادرها دو شغله و یا سه شغله هستند و برای کنترل فرزندانشان وقت بسیار کمی دارند
3-در ایران قوانینی که در رابطه با تجاوز به کودکان و یا رابطه با کودکان وجود داشته باشد بصورت مذهبی و دینی هستند نه بصورت مدنی و جهانی. مثلاً اگر در کشورهای پیشرفته آقایی با 30 سال سن رابطهء دوستی با دختر 16 یا 17 ساله ای بوجود بیاورد؛ یک " مجرم" است. و تحت پیگرد قانون قرار میگیرد و مجازاتی بسیار شدید دارد. حتی در همین ترکیه، با اینکه 90% مردم این کشور مسلمان هستند، قوانین دولتی عمدتاً منطبق بر قوانین حقوقی جهانی اعمال میشوند و خود من شاهد رابطهء یک پسر ایرانی با یک دختر 17 ساله بودم که به زندان شدن آن پسر گردید و .....
اما درجمهوری اسلامی ایران چنین نیست. چون این مملکت بر اساس قوانین حقوقی و جزایی اسلام اداره میشود و در مذهب اسلام دختر از سن 9 سالگی میتواند ازدواج کند. پس این مسئله بر روی روابط جنسی انسانهایی مسن با کودکان سرپوش میگذارد و حتی از آنان دفاع هم میکند!
4-علت دیگر جدایی دخترها از پسرها است. اگر پسرهای دبیرستانی و حتی پایین تر ( دبستانی) با دختر ها معاشرت داشته باشند؛ و از خصوصیات بدنی، روحی و .... هم مطلع باشند، هیچ گاه چنین فاصلهء سنی (در روابط دوستی نه ازدواج!) بین آنها نمی افتد و حتی در زمان ازدواج؛ این دو جنس مخالف، یعنی آقایان و خانمها، هم از لحاظ جنسی و هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ آداب و معاشرت، یکدیگر را بیشتر میشناسند و بهتر درک میکنند.
و ..............................

بهترین پدر دنیا را من دارم؛ اما دیگران از حمایتش سود میبرند!




قوانین حمورابی را با منشور کورش کبیر که هم اکنون منشور حقوق بشر میباشد مقایسه کنید!
1-حمورابی اولین قانونگذار بشریت بود و قانون را به بشر آموخت؛ کورش کبیر اولین انسان دموکرات بود و دموکراسی را به بشریت آموخت.
2-اثرات قوانین حمورابی را میتوانید به وضوح در احکام اسلامی و مسلمانان ببینید در حالیکه ایرانیان برای رسیدن به آزادی بر مبنای قوانین حقوق بشر کورش کبیر و یک جامعهء مردم سالار سالها و بلکه قرنهاست در حال مبارزه اند
3-قوانین حمورابی فقط و فقط در همان دوران قابل اجرا بود و جالب اینجاست که در همان دوران هم ظالمانه می نمود و امروزه مسلمانان با الهام گرفتن از این قوانین به نقض حقوق بشر می پردازند و با کشتن و اعدام انسانها، به راحتی و بدون هیچ گونه دغدغه ای بر مردم کشورهایشان حکومت میکنند! اما قوانین حقوق بشر کورش کبیر نه تنها در آن زمان بسیار پشیرفته و متمدنانه بود، بلکه با گذشت 2500 سال هنوز نیز کمتر کشوری، کمتر دولتی، و کمتر ملتی، به درک این مهم رسیده اند و هنوز که هنوزه بسیاری از کشور های دنیا مخصوصاً کشور زادگاه کورش کبیر از فقدان این قوانین رنج میبرند و در عطش آن، باید تشنه کام بمیرند!

ملتی که 30 سال نفهمید!


ملتی که 30 سال نفهمید، سی سال دیگر هم نخواهد فهمید. ما ملت ایران تنها ملت دنیا هستیم که تا بوده و بوده چوب قشر روشنفکرانمان را می خوردیم و میخوریم. مملکتی که روشنفکرهایش:
( دیپلم) علی شریعتی- کریم سروش- اکبر گنجی- میر حسین موسوی- صادق زیبا کلام-مسعود بهنود- مهر انگیز کار- عطا الله مهاجرانی- حسین‌علی منتظری- کدیور ( حالا فرقی نمیکنه از نوع جمیله باشه یا محسن)-سید محمد خاتمی-سعید حجاریان و ...... باشند، از این بهتر هم نمیشود!
به قول
فروغ فرخزاد:

در دیدگان آینه‌ها گوئی
حرکات و رنگ‌ها و تصاویر
وارونه منعکس می‌گشت
و بر فراز سر دلقکان پست
یک هاله مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی می‌سوخت
مرداب‌های الکل
با آن بخار‌های گس مسموم
انبوه بی‌تحرک روشنفکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موش‌های موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجه‌های کهنه جویدند

آیه‌های زمینی - فروغ فرخزاد


از آن زمان تا کنون، به مردابهای الکل؛ افیون، پول، شهرت و ........ اضافه شده و قشری که در همهء دنیا تکیه گاهی برای ملتهایشان هستند، در این مملکت بلا زده به جنگ ملت می آیند و با تصمیمهای بچگانهء شان نابودی ملت را نشانه میگیرند! علت اینکه میگویم 30 سال است که نمی فهمیم، دلایل بسیار زیادی دارد که شهید وطن " دکتر شاهپور بختیار" آن را فقط در یک جمله تعریف کرد!
شاهپور بختیار: از یک رویه دیکتاتوری به یک رژیم اختناق جدید نیفتیم
واین مرد باز می گفت:

امور سیاسی را نمی‌توان در اختیار یک چهره مذهبی گذاشت

اما تا این لحظه گوش شنوایی پیدا نشد که نشد!


و این حکایت تا به امروز اما به شیوهء دیگری ( بین بد و بدتر...) باقیست!

۴ خرداد ۱۳۸۸

باورم نيست كه در آن دشت مردخيز براي يك نبرد دليرانه مردی نيست!

راستی یک سوال مهم از کسانی که قصد دارند در این انتخابات شرکت کنند. سوالی که اطمینان دارم بیشتر آنها به آن فکر نکرده اند و البته حق هم دارند چون 30 سال اجازهء پرسیدن و سوال کردن را نداشتند و ملزم به جواب دادن بودند.
آن سوال این است:
چه انتظاری از رئیس جمهور منتخبتان دارید؟
و یک سوال از کسانی که قصد تحریم این انتخابات را دارند، فرض کنید کاملاً آزاد هستید تا انتقادات و پیشنهاد های خود را با دولت جمهوری اسلامی در میان بگذارید؛ چه خواسته هایی از دولت جمهوری اسلامی دارید و آیا با در نظر گرفتن این مسئله که مسئولین نظام تا حد ممکن به نیاز های شما پاسخ مثبت و منطقی بدهند آیا باز هم مشکلی یا نا را حتی و یا نا رضایتی دیگری برای شما خواهد بود؟!
{برای مثال: خانم ها از دولت بخواهند که روسری برداشته شود؛ و دولت هم با جلسه های متعدد و تایید نمایندگان مجلس و ..... به این مسئله پاسخ مثبت بدهد و یا اینکه آقایان بخواهند در قانون اساسی مملکت تجدید نظر کنند و .... در این حد}.

لطفاً اگر میشه پس گردنیِ من رو زود تر بزنید باید برم جایی، کار دارم!


در روزگاران قدیم در سرزمینی دور، پادشاهی ظالم و خود سر حکومت میکرد و هر آنچه از ظلم و تعدی وجود داشت بر مردمان آن بلاد ستم خیز روا میداشت اما دریغ از کوچکترین اعتراضی , تا بدانجا که پادشاه را از این همه تن دادن مردم به ظلم , خوش نیامد و به دنبال چاره گشت تا لااقل برای ایجاد تنوع در زمامداریش , یکبار هم که شده , طعم اعتراض ملت را بچشد , وزیر عاقل و دانا با احضار و فرمان پادشاه مامور چارهء کار شد تا برای خشنودی حاکم فکری برای بروز اعتراض مردم پیدا کند که عاقبت به شاه پیشنهاد میدهد تا اعلام نماید از این پس هر کسی که قصد ورود و یا خروج از شهر را دارد باید ابتدا از سوی ماموران پادشاه به خوردن یک پس گردنی داغ و دبش نائل آید و سپس از ذروازه شهر عبور کنند , الغرض چنین فرمانی صادر شد و ماموران قلچماقی هم برای زدن پس گردنی به مردم در دروازه های ورودی و خروجی شهر گمارده شدند و مردم هم برای عبور از دروازه ها در صف های طولانی ساعت ها منتظر می ایستادند تا ضمن رعایت نوبت، پس از خوردن پس گردنی از قراولان , از دروازه ها عبور کنند , چند هفته ای گذشت اما هیچ اعتراضی از سوی مردم نشد و پادشاه همچنان منتظر چشیدن طعم اعتراض مردم لحظه شماری میکرد اما هر بار از عکس العمل مردم جویا می شد همگی با شرمندگی جواب منفی میدادند تا اینکه یک روز نگهبان یکی از دروازه های شهر با خوشحالی خبر آورد که پیرمردی دهقان نسبت به حکم پادشاه اعتراض کرده , و به محض اعتراض هم با سلام و صلوات و با احترام بسیار اورا برای شرفیابی به حضور شاه آوردند پادشاه با شنیدن این خبر مسرت بخش به وجد آمده و با دیدن پیرمرد دهقان با لحنی مهربان می پرسد , پدر جان خوشامدی , خب دلیل اعتراضت چیست , پیرمرد با خم شدن در مقابل پادشاه گفت , اعتراض ؟ من غلط کرده باشم اگر نسبت به فرمان پادشاه اعتراضی داشته باشم , شاه هاج و واج می پرسد , پس چرا ترا به اینجا آوردند ؟ پیرمرد با هزار ترس و لرز گفت : قربان من فقط دستم را برای یک پیشنهاد بلند کردم اما ماموران شما مرا خدمت شما آوردند , شاه با دلخوری می پرسد خب حالا پیشنهادت چیست ؟ بگو !!
پیرمرد با وحشت از خشم شاه گفت , قربان من فقط می خواستم پیشنهاد بدهم برای رفاه حال مردم هم که شده لااقل تعداد ماموران پس گردنی زن را اضافه فرمائید تا ملت این همه برای خوردن پس گردنی در زیر آفتاب معطل نشوند , همین !!!
حالا حکایت آن دسته از مشوقان شرکت در انتخابات است که با وجود نظارت استصوابی در تعین کاندیدا ها که بر خلاف رویه ی انتخابات آزاد است و اساسا سلامت انتخابات را از همان اول به زیر سوال می برد , با اعتراض نسبت به کم بودن تعداد کاندیدا ها و یا با توسل به حربه های چون لزوم شرکت در انتخابات و برگزیدن یک بد از میان بدتر , مردم را به پس گردنی خوردن سوق میدهند که سینه چاک زدنشان در راه آزادیخواهی , حکم همان اعتراض پیرمرد دهقان را می ماند .

۳ خرداد ۱۳۸۸

نابود باد دین یا مذهبی که با سانسور به جنگ خِرد می آید! facebook


همونطور که میدونید سایت فیس بوک ( facebook ) در ایران سانسور شده این یه آدرس جدید است که بتونید به این سایت دسترسی داشته باشید. موفق باشید

http://www.new.facebook.com
http://m.facebook.com
https://www.facebook.com

اگر ایشان رییس جمهور شود در کشور "اخلاق" حاکم خواهد شد.


داشتم سایت "تابناک" رو که صاحب امتیازش آقای محسن رضایی است یه نگاهی مینداختم . به یک مطلبی بر خوردم که به طرز موزیانه ای رگه های ظریفی از سیاست توش دیده میشد! شما هم یه مطالعه بفرمایید تا خدمتتون عرض کنم منظورم چیه!
{
چندی پیش در یکی از روزنامه های داخلی دیدم یکی از طرفداران آقای موسوی گفته بود اگر ایشان رییس جمهور شود در کشور "اخلاق" حاکم خواهد شد. یاد سفر آقای موسوی به ترکیه افتادم و نرفتنش به آرامگاه آتاترک و پاسخی که به روزنامه نگاران آن روز ترکیه داد.

خبرنگاران ترک دلیل نرفتن آقای موسوی به آرامگاه آتاترک را از او پرسیدند و او با تمام خلوص و صداقت پاسخی به این مضمون داد: "من اگر به آرامگاه آتاترک می رفتم مرتکب نفاق می شدم."

منظور او این بود که چگونه می شود کسی را و افکار و اندیشه هایش را قبول نداشت و به آرامگاه او رفت و به او ادای احترام کرد.

این حرکتی به غایت اخلاقی بود و من با این که هنوز مطمئن نیستم آیا اخلاق می تواند در سیاست جایی داشته باشد یا نه، حرکت او را منطبق بر راستی و درستی و جوانمردی یافتم}.

حالا توی این هیری بیری انتخابات این آقای محسن رضایی چرا این حرف رو زده ( که یه جورهایی به نفع رقیب خودش هست) من فکر میکنم یکی از علتهاش می تونه این باشه که در حین اینکه رقیبش رو خراب نکرده و حملهء بیرحمانه ای بهش نکرده، نشون بده که این آقا هم یه گرگ است در لباس گوسفند!

یادتون هست احمدی نژاد وقتی رفت ترکیه، مستقیم رفت استانبول و گفت: من بیشتر برای تفریح اومدم ترکیه و می خوام جا های دیدنی این کشور رو ببینم. برای همین نمیرم آنکارا و در نتیجه نمی تونم روی آرامگاه آتاتورک برم . ( چون رفتن سر مزار آتاتورک= با رد ولایت فقیه)

اول اینکه: با نرفتن سر مزار آتاتورک و اینکه موسوی گفته: من دو رو نیستم و از آتاتورک خوشم نمیاد پس سر مزارش هم نمیرم، مملکت ما گلستان میشه و اخلاق در مملکت ایران حاکم میشه؟ شما 30 ساله دهن مردم رو .... کردید؛ حالا این جوریش رو میخواهید تمرین کنید؟

دوم اینکه: آقای محسن رضایی، از فضل پدر تو را چه حاصل؟ تو که ممنوع الخروج هستی و پلیس اینترپول به عنوان یک تروریست بین المللی می شناست و جرأت نداری پات رو از ایران بیرون بگذاری. اصلاً من موندم توش که تو چرا کاندیدا شدی؟!!!!

سوم اینکه: کدوم یکی از شما ها جرات دارین برین ترکیه و آرامگاه آتاتورک رو زیارت کنید؟!! اصلاً اگر بخواید همچین کاری رو انجام بدین در صورت برگشتن به کشور جمهوری اسلامی ایران، رهبر فرزانه شلوارتان را از پاهای مبارکتان در میاره و با همون شلوار خفه تان میکند!

و چهارم اینکه: آقای محسن رضایی، آقای میر حسین موسوی و همهء رجال جمهوری اسلامی؛ در دنیای سیاست این جمله: {{ کسی را و افکار و اندیشه هایش را قبول نداشت و به آرامگاه او رفت و به او ادای احترام کرد}} جایگاهی ندارد.

چه بسا دیپلماتهای سیاسی که از کشور های مختلف، حتی کمونیستی به ایران می آیند، بر سر آرامگاه خمینی میروند و ادای احترام میکنند. و هیچکدامشان هم چشم دیدن خمینی جلاد را نداشتند.

شما اجازهء این کار را از مقام معظم رهبری ندارید.
همهء شما یکی هستید تنها از لحاظ ریش و کت و شلوار و لباس فرق میکنید.


بالا خره ما نفهمیدیم؛ رای بدیم یا ندیم؟!


دوستان عزیز لطفاً این خبر رو بخونید؛ مخصوصاً کسانی که می خواهند رای بدهند. آقای جاوید تهرانی 4 سال در زندان رجایی شهر زندانی بوده و و هم‌اکنون در سلول انفرادی به سر می‌برد، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران از مسئولین این زندان تضمین سلامت جانی او را خواستار شده است.
بهروز جاوید تهرانی که اولین بار در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ به زندان افتاد، در مجموع به هفت سال زندان محکوم شده است و اکنون پنجمین سال از این محکومیت را پشت سر می‌گذارد.
کیوان رفیعی، از اعضای سازمان غیردولتی مجموعه فعالان حقوق بشر، در گفت‌وگو با رادیوفردا با اشاره به این که آقای جاوید تهرانی در اعتراض به ضرب و شتم خود در سلول انفرادی زندان رجایی‌شهر دست به اعتصاب غذا زده، وضعیت این زندانی سیاسی را «بسیار نگران‌کننده» توصیف می‌کند.
به گفته آقای رفیعی، بهروز جاوید تهرانی چندین سال است به دلیل حبس «از لحاظ تغذیه و شرایط روحی وضعیت نرمالی ندارد و در سال ۱۳۸۴ هم در زندان اوین دچار مشکل بینایی و مشکلات مغزی شد.»
به گفته کیوان رفیعی، آقای جاوید تهرانی بار دیگر در ۲ خردادماه سال ۱۳۸۴ به علت فعالیت برای تحریم انتخابات [[[ریاست جمهوری که به پیروزی محمود احمدی‌نژاد انجامید]]] بازداشت شد و برای سه پرونده به هفت سال حبس محکوم شد.
خبرنامه امیرکبیر از قول مجموعه فعالان حقوق بشر ایران می‌نویسد که امیرحسین حشمت ساران نیز «بر اثر اهمال مسئولین همین زندان [رجایی‌شهر]» جان خود را از دست داد.
(( منبع خبر سایت رادیو فردا))۱۳۸۸/۰۳/۰۲
==============================

لطفاً به اینجای خبر عنایت بیشتری داشته باشید:
به گفته کیوان رفیعی، آقای جاوید تهرانی بار دیگر در ۲ خردادماه سال ۱۳۸۴ به علت فعالیت برای تحریم انتخابات [[[ریاست جمهوری که به پیروزی محمود احمدی‌نژاد انجامید]]] بازداشت شد و برای سه پرونده به هفت سال حبس محکوم شد.
------
فعالیت برای تحریم انتخابات، ببینید نقطه ضعف رژیم اینجاست اینجا پاشنهء آشیل جمهوری اسلامی است.
اگر یک مبارز سیاسی نیستید؛
اگر از خون و خون ریزی میترسید، اگر می خواهید پوزهء جمهوری اسلامی و طرفدارانشون رو به خاک بمالید ، اگر از احمدی نژاد بدتون میاد و ............به اینجا ضربه بزنید.

۲ خرداد ۱۳۸۸

یکی از آهنگهایی که همیشه دوستش داشتم و هیچ وقت برایم قدیمی نشد!




Bob Marley
Song: No Woman No Cry

No woman no cry
No woman no cry
No woman no cry
No woman no cry
Cause I remember when we used to sit
In a government yard in Trenchtown
Observing the hypocrites
Mingle with the good people we meet
Good friends we have, Oh, good friends we have lost
Along the way
In this great future,
You can't forget your past
So dry your tears, I seh
No woman no cry
No woman no cry
Little darling, don't shed no tears
No woman no cry
Said I remember when we use to sit
In the government yard in Trenchtown
And then Georgie would make the fire lights
I seh, log would burnin' through the nights
Then we would cook cornmeal porridge
Of which i'll share with you
My feet is my only carriage
And so i've got to push on thru,
Oh, while i'm gone
Everything 's gonna be alright
Everything 's gonna be alright
No woman no cry
No woman no cry
I seh little darlin'
Don't shed no tears
No woman no cry.

اولین قسمت از .......... ( جالبه حتماً ببینید!)


به شما قول داده بودم تا جاهایی رو که در فیلم محمدً رسول الله در دوبلهء فارسی اش سانسور شده بود یا به دروغ کلمات دیگری گفته شده بود رو با قسمتهای ارجینال کنار هم بگذارم که ببینید این شیعیان چقدر متقلب هستند و اینکه ورژن فارسی فیلم ارزشی ندارد ( که دهها بار بلکه 100 ها بار از "صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران" به خورد ملت داده شد!)
در روزهای آینده قسمتهای دیگر را نیز برای شما به نمایش خواهم گذاشت. البته از شما پوزش می طلبم که به علت کمی وقت، متن انگلیسی و ترجمهء آن را برایتان نگذاشتم. که آن را هم در فرصتی مناسب برای شما دوستان عزیز منتشر خواهم کرد. فقط جهت اطلاع :
1-در ابتدای فیلم دوبلهء فارسی دقت بفرمایید که این فیلم 100% تایید شدهء جمیع علمای اسلام بوده و دانشگاه های اسلام شناسی معتبر دنیا این فیلم را تایید کرده اند.
2- در ورژن انگلیسی این فیلم دقت بفرمایید که ابوبکر و علی و خدیجه و زید بن حارث ( فرزند خواندهء محمد) در غار حراء شاهد بودند که جبرئیل به محمد وحی را رساند. اما در ورژن فارسی نامی از ابوبکر برده نمیشود که این نشاندهندهء چه می تواند باشد؟!!!!!!!

به نظر شما یک زن و یک مرد چه شغلهایی را می توانند داشته باشند و چه کارهایی از لحاظ شخصیتی برازنده آنهاست؟

چند روز پیش به مطلب جالبی در اینترنت برخوردم که نظرم رو جلب کرد و برای ساعتها به آن فکر کردم.
موضوع از این قرار بود که خانمی در کشور "جمهوری اسلامی ایران" تصمیم گرفت تا برای خودش کاری دست و پا کند. و بعد از اینکه درسشان را در رشتهء کارشناسی ( لیسانس) زبان انگلیسی به پایان رساندند، برای خودشان شغل مکانیکی را انتخاب کردند و در این بین با یک کارگاه کوچک مکانیکی کارشان را شروع کردند.
حالا مسئلهء من این بود، آیا ما مردان ایرانی میتوانیم قبول کنیم که زن مان یک مکانیک باشد؟
در نظر بگیرید که از صبح تا شب باید به سر کار برود و گیریس گریسی و با بوی بد نفت و بنزین، با ناخن هایی سیاه ( از ضربهء چکش) و کمر درد به خانه بر گردد تا به کارهای خانه اش برسد!!!!
حقیقتش رو بخواهید تصور این سوژه کمی مشکل بنظر میرسد، اما بعد از چند ساعت کلنجار رفتن با خودم بالاخره به این نتیجه رسیدم که " هیچ گونه اشکالی ندارد". این "ایست" که در بعضی موارد در ضمیر ناخودآگاه ما مردان ایرانی است، سنتها، چشم و هم چشمی ها، نگاه های اسلامی، و دیدِ " ضعیفه" به جنس زن است که باعث می شود قضاوتهای نادرست کنیم.
نظر شخص شما در این رابطه چیست؟ آیا حاضرید تصور کنید که همسرتان یک مکانیک ماشینهای سنگین یا سبک و حتی بد تر از آن یک شاگرد مکانیک است؟ آیا در صورت علاقهء همسرتان یا دخترتان به این حرفه، به او اجازه میدهید تا شانس خود را در این زمینه امتحان کند؟
در آخر برای ما مردها هم خیلی جالب است که نظر شما خانم ها رو در این رابطه بدونیم!

ما وارث كوروش فرزند جمشيديم---پيروز بي برده بت نپرستيديم!


وقتي كه ايران هست خليج يعني فارس
تاریخ می لرزد از خشم قوم پارس
جز اين اگر باشد خليج آبي نيست
بي سايه ايران غير از سرابي نيست
تا ميهن كاوه تابوت ضحاك است
اين سرزمين از هر اهريمني پاك است
صدها هزار آرش جان در كمان دارند
تيري اگر كاريست
اين عاشقان دارند
وقتي هويت را در نام ميجويد
هر بي نشان ناچار صد ياوه ميگويد
چيزي كه در صلح است از جنگ ميخواهد
قدرت اصالت نيست
فرهنگ ميخواهد
ما وارث كوروش فرزند جمشيديم
پيروز بي برده بت نپرستيديم
ما ريشه اي ديرين در عشق و خون داريم
مادر شب تاريخ تا صبح بيداريم
وقتی هويت را در نام ميجويد
هر بي نشان ناچار صد ياوه ميگويد
چيزي كه در صلح است از جنگ ميخواهد
قدرت اصالت نيست فرهنگ ميخواهد
ما وارث كوروش فرزند جمشيديم
پيروز بي برده بت نپرستيديم
ما ريشه اي ديرين در عشق و خون داريم
مادر شب تاريخ تا صبح بيداريم

هاشمی رفسنجانی مردم را به شرکت انبوه در انتخابات ریاست جمهوری فراخواند



22/05/2009

اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهوری اسبق جمهوری اسلامی، ایرانیان را به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دعوت کرد و حضورانبوه رأی دهندگان را به نفع نظام خواند. آقای رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در خطبه نماز جمعه در دانشگاه تهران گفت:«کسانی هستند که نظام را دوست دارند اما در انتخابات شرکت نخواهند کرد زیرا شکایت هایی دارند و کسی به حرف های آنان گوش نکرده است.»
اکبر شاه؛ خدا پدر و مادرت رو بیامرزه، من هم هی میگم اما بعضی ها گوش نمیدن و میگن: { می خواهیم روی خامنه ای رو کم کنیم}!!!!!

۱ خرداد ۱۳۸۸

چرا مسلمانهای باسواد تاریخ را عوض میکنند؟!


در تدارک آپلود چند تکه فیلم هستم برای شما دوستان عزیز که دیدنش خالی از لطف نیست! لابد فیلم محمد رسول الله رو یادتون میاد؟ نام اصلی این فیلم "The message" است که یکی از اسطوره های سینما، و هنرپیشه ای که همیشه در قلب من خواهد بود، " آنتونی کویین" در آن نقش "حمزه" عموی "محمد" پیامبر اسلام را بازی میکند.
علت آپلود این چند تکه فیلم این است که به شما نشان دهم؛ این مسلمانان، بخصوص شیعه های اثناعشری چقدر دروغگو هستند و چه جاعل های حرفه ایی هستند!!!! و جالب اینجاست که در مواقعی که مُچ آنها را می گیری، سریع میگویند: تقیه بود، تقیه بود! ( مثل این که شاهکار کرده اند!) این کلمهء "تقیه" یعنی: اگر دروغ گفتم و نفهمیدی، خوب نفهم هستی. پس حقت است که هرجوری که دلم می خواد ازتو سواری بگیرم ، اگر هم فهمیدی، که بهت میگم: { خواستم ببینم میفهمی یا نه!!!}
حالا حکایت ما با این فیلم محمداً رسول الله و شیعیان رافضی یا همون اثناعشری به همین منوال است.
مشخصات فیلم مذکور را می توانید از این لینک ببینید: http://www.imdb.com/title/tt0074896/
در کامنتهای بعدی تیکه هایی که به فارسی دوبله شده و تیکه های اورجینال ( اصلی) فیلم رو با متن انگلیسی و ترجمه اش خدمتتان میگذارم تا ببینید این مسلمانها شیعه چه جوری نامهایی را که دوست ندارند از تاریخ اسلام پاک میکنند و در عوضش مرتب نامهایی را که به نفعشان است در این فیلم به دروغ تکرار میکنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پینوکیو آدم شد و این شیعیان رافضی هنوز آدم نشدند.

عشق بازی کار هر شیاد نیست این شکار دام هر صیاد نیست.
چرا در زبان عربی واژهء "عشق" جایگاهی ندارد؟! با اینکه بعضی عقیده دارند این کلمه، ریشه در زبان عربی دارد!!
هدف من از به چالش کشیدن این کلمه، تفسیر، ریشه یابی، معنی و یا بررسی معنی نیست؛ بلکه می خواهم بدانم اگر این کلمه در زبان عربی جایگاهی داشته است، چرا نباید در روابط زنان و مردان مسلمان جایگاهی داشته باشد!!! ( منظور از "مسلمان"، کسانی هستند که سواد اسلامی دارند، نه مسلمانان بی سواد مثل بیشتر پدر و مادرهای ما!)
دینی که ( اسلام) صیغه و چند همسری را، راهکاری برای بهبود زندگی میداند، چگونه می تواند تعریفی برای واژهء "عشق" داشته باشد و آن را به اُمت خود توصیه کند؟ چگونه یک مرد میتواند "عشق" را میان هر 4 زنش به یک نسبت مساوی تقسیم کند؟

حتی فراتر از این چگونه است که کشتن فرزند توسط "پدر" در دین اسلام جایز است؟ پس عشق به فرزند کجاست؟

چرا من کافر باید با صدای اذان از خواب بیدار شم؟

عجب دور و زمونه ای شده! همهء مردم از ایران میرن یه کشور درست حسابی زندگی میکنند، اونوقت من بدبخت از ایران بلند شدم اومدم ترکیه! 16 تا مسجد دور تا دور خونهء منِ فلک زده است! جالب اینجاست که بابا و ننه ام به همسایه ها پُز میدن که: " بچه مون رفته خارج"!!!
کلهء سحر باید با صدای نخراشیدهء این نا انسانها از خواب ناز بیدار شم. خوب اگر اینجوریه من هم دوست دارم صدای ضبط صوتم رو بلند کنم و آهنگ آمنه آمنه رو هر روز راس ساعت 4 صبح برای همسایه ها پخش کنم.
آخه این چه منطقی است که شما مسلمونا دارین!!!؟؟؟ همه چیزتون مسخره است. اون از زن گرفتنتون که 4 تا 4تا میگیرین. بعدش هم اگر یکی از اون زناهای مادر مرده با یه مرد دوست شد، با سنگ اونقد میزنیدش تا بمیره. این از عبادت کردنتون که هم برای خودتون زجره هم برای همسایه. اون از تاریختون که همش ننگه و جنگه و صحبت امام تون روی زنهای قشنگ ( چی شد؟! شعر شد!) ........
حالا جالب اینجاست این موذن ما عادت داره وقتی می خواد اذان بگه 10 دقیقه گلوش رو صاف میکنه، اونم پشت یه میکرفن که صدای آمپلی فایر 6000 هزار واتش رو تا آخر زیاد کرده. فکرش رو بکنید تازه بعد از اونکه صداش رو صاف میکنه، 5 دقیقه هم غزل تُرکی میخونه تا گام صداش بیاد دستش! بعداً شروع میکنه به اذان گفتن !
اونوقت شما میگی چیزی به اسلام نگو. من ...... توی این دین.

یه تشکر تمام عیار

از مسولان محترم سایت ایرانیان انگلستان (www.iranianuk.com) بسیار سپاسگذارم از اینکه اجازه دادند آدرس وبلاگم رو در فضای سایتشون منتشر کنم.

۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

حضور دختران ایرانی در لیگهای اروپایی



امروز بالاخره بعد از سی سال یه خبر خوشحال کننده از توی این مملکت بلا زده و مرد سالار زد بیرون و اشک شوق توی چشمهای من حلقه زد.
حالا نمیدونم در حد شایعه است و از صحت و سُقمش خبر ندارم اما همین شایعه اش هم برای ما که 30 سال عقدهء این جور خبر ها رو داشتیم خیلی است!
"
حضور دختران ایرانی در لیگهای اروپایی"
{{بعد از حضور پر شمار نام های لژیونرهای مرد ایرانی، کم کم زنان لژیونر ایران نیز در جهان ورزش سر بر میآورند. به تازگی رسانه های ایرانی خبر از آن دادند که فدراسیون فوتسال اسپانیا موافقت خود را برای حضور بهناز خیاط در رقابتهای سوپر لیگ بانوان این کشور «فمنینا» اعلام کرده است.

خانم خیاط که سنگربان تیم ملی فوتسال بانوان ایران و عضو تیم تجارتخانه کیش است، به تازگی پیشنهادی از سوی تیم فوتسال تریپا چیکو اسپانیا داشته و در پی تقاضای این تیم از فدراسیون فوتسال اسپانیا، مسئولان فدراسیون موافقت کرده اند که خانم خیاط با پوشش اسلامی خود در رقابتها حضور داشته باشد.}}
جالبه نه؟! فکرش رو بکنید دختران ایرانی یکی پس از دیگری به عرصه های ورزشی بین المللی وارد بشوند! مثلاً به این خبر دقت کنید: دختران تیم واترپولو در اولین پیکار بین المللی خود، خوش درخشیدند!!!
یا این یکی: اولین بانوی کشتی گیر ایرانی امشب از فرودگاه بین المللی تهران به قصد بازیهای المپیک عازم کشور .... شد! و یا این یکی خبر دیروز خانم .... مقام اول زیبایی اندام جهان را کسب کرد!!
وجداناً خبر های بدی بودند؟! نمیدونم چرا بعضی از آقایون و "حتی" خانم ها با تصور این اخبار هم مخالفند تا چه رسد به اینکه واقعاً همچین خبرهایی وجود خارجی داشته باشند!!!!!!!!!
به هرحال این خبر برای من هم جای تاسف دارد و هم جای امیدواری. تاسفش بخاطر این است که بعد از 30 سال تازه باید جون بکَنیم تا به جایگاه قبل از انقلاب ( حد اقل در این یک موضوع) برگردیم؛ و امیدواری اش برای این که در آینده شاهد خبرهای بیشتری در این زمینه باشیم.
راستی نظر شما چیه؟ آیا موافقید که خواهرتان یا مادرتان و .... در عرصه های بین المللی بانوان شرکت کنند و باعث افتخار مملکتتان شوند؟ آیا شما به این امر کمک میکنید و حمایتتان را از بانوان ایرانی ابراز میدارید؟

فقط محموداحمدي نژاد، محسن رضائي، مهدي كروبي و ميرحسين موسوي تائيد صلاحيت شدند


دوستانی که هنوز شعار :{{ بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم!}} را میدهند؛ این بار باید بگویند:{{ بین 'گُه و گُه تر یکی را انتخاب کنیم!}}
یه سوال از شما ها که تصمیم به رای دادن دارید دارم. اگر جواب قانع کننده دادید، من به شما قول میدهم که همهء کاربران ضد دین و ضد انقلاب و ضد جمهوری اسلامی و ضد انتخابات، با شما هم سو و هم عقیده بشوند و رای بدهند
سوال:
با توجه به اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس جمهور در ایران چه کاره است و چه کاری از دستش بر می آید؟! و در ادامهء این سوال؛ آیا شما به عنوان سیاهی لشگری نیستید، که هیچ گونه تاثیری در انتخاب ریاست جمهوری ندارد، و فقط خوراک تبلیغاتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی را فراهم می آورد؟
برای آگاهی از اصل 110:

وظایف‏ و اختیارات‏ رهبر؛ مورد اشاره در اصل 110 قانون اساسی:
1. تعیین‏ سیاست‌های کلی‏ نظام‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏.
2. نظارت‏ بر حسن‏ اجرای‏ سیاست‌های‏ کلی‏ نظام‏.
3. فرمان‏ همه‏ پرسی‏.
4. فرماندهی‏ کل‏ نیروهای‏ مسلح‏.
5. اعلان جنگ‏ و صلح‏ و بسیج‏ نیروها‏.
6. نصب‏ و عزل‏ و قبول‏ استعفاء‏:
الف: فقهای‏ شورای‏ نگهبان‏.
ب: عالی‌ترین‏ مقام‏ قوه‌ی‏ قضاییه‏.
ج: رییس‏ سازمان‏ صدا و سیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏.
د: رییس‏ ستاد مشترک‏.
ه: فرمانده‌ی‏ کل‏ سپاه‏ پاسداران‏ انقلاب‏ اسلامی‏.
و: فرماندهان‏ عالی‏ نیروهای‏ نظامی‏ و انتظامی‏.
7. حل‏ اختلاف‏ و تنظیم‏ روابط قوای‏ سه‏‌گانه‏.
8. حل‏ معضلات‏ نظام‏ که‏ از طرق‏ عادی‏ قابل‏ حل‏ نیست‏، از طریق‏ مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏.
9. امضا حکم‏ ریاست‏ جمهوری‏ پس‏ از انتخاب‏ مردم‏ صلاحیت‏ داوطلبان‏ ریاست‏ جمهوری‏ از جهت‏ دارا بودن‏ شرایطی‏ که‏ در این‏ قانون‏ می‌آید، باید قبل‏ از انتخابات‏ به‏ تایید شورای‏ نگهبان‏ و در دوره‏ اول‏ به‏ تایید رهبری‏ برسد.
10. عزل‏ رییس‏ جمهور با در نظر گرفتن‏ مصالح‏ کشور پس‏ از حکم‏ دیوان‏ عالی‏ کشور به‏ تخلف‏ وی‏ از وظایف‏ قانونی‏، یا رای‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ به‏ عدم‏ کفایت‏ وی‏
11. عفو یا تخفیف‏ مجازات‏ محکومین‏ در حدود موازین‏ اسلامی‏ پس‏ از پیشنهاد رییس‏ قوه‌ی‏ قضاییه‏.
رهبر می‏تواند بعضی‏ از وظایف‏ و اختیارات‏ خود را به‏ شخص‏ دیگری‏ تفویض‏ کند.
و..........................
خیلی چیز های دیگه که رهبر تصمیم میگیره و رییس جمهور هیچ کاره است و در قانون اساسی نیامده.
مثلاً اینکه رهبر به کاندید رُخصت ( اجازه ) بدهد که وارد گود بشود یا نه؟! که نمونهء بارزش تاییدیهء 100% به احمدی نژاد بود و کم محلی به خاتمی و از این فیلمها که خودتون بهتر میدونید و از مسخره بازی ها جمهوری اسهالی به خوبی اطلاع دارید.
کسانی که رای میدهند، خائنین به ملت ایران و کشور عزیز ایرانند. اینها کسانی هستند که مُهر تایید بر کارنامهء جمهوری اسهالی میزنند و به آنها اجازهء بقاء میدهند.
شما هم شریک جرم جمهوری اسلامی در به فساد کشیدن دختران، معتاد کردن جوانان، اعدام کودکان، ظلم به زنان ، زندانی کردن دگر اندیشان، اعدامهای روشنفکران و روزنامه نگاران، بازداشت دانشجویان و ......... هستید!