من با افتخار یک محارب ، مرتد، برانداز رژیم، مبلغ علیه نظام جمهوری اسلامی هستم!

 پاینده ایران,مرگ بر وطن فروشان تجزیه طلب

۵ مرداد ۱۳۸۸

جنبش سبز مال منه. من درستش کردم!

این روزها بعضی وقتها مطالبی رو می خونم یا حرفهایی رو میشنوم که تا ته وجودم آتش می گیره. برای اینکه شما هم منظور من را بیشتر درک کنید یه مقدمهء کوتاه خدمتتان عرض میکنم.
همانطوری که میدانید بعد از اعلام نتیجهء انتخابات و به قدرت رسیدن مجدد احمدی نژاد جنبش سبز وارد فاز تازه ای شد و خواسته هایش فراتر از انتخاب میرحسین موسوی برای ریاست جمهوری قرار گرفت. در حقیقت از آن جنبش سبز یک جنبش انقلابی متولد شد که المانها و نشانه های آن روز بروز جا افتاده تر و برای رژیم غیر قابل هضم تر می نمود!
واضح ترین مثال را می توانم اینجور خدمت شما عرض کنم که تاقبل از روز رای گیری شعارها بیشتر روی " یا حسین میر حسین" متمرکز بود اما با کودتای احمدی نژاد کم کم شعارهای "مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای " و شعار های خشن تر
«برادر شهیدم، رای تو پس میگیرم» «محمود جنایت میکنه، رهبر حمایت میکنه» «میکشم میکشم آن که برادرم کشت» «اونی‌ که میگفت عادله، دروغ میگفت قاتله به این خواسته ها اضافه شد.
کسانی که پایه گذار این جنبش بودند از یک مبارزهء مسالمت آمیز صحبت میکردند و دولت و مردم را از خون ریزی و کشت و کشتار بر حذر میداشتند؛ اما دیدیم که چنین هم نشد و تا این لحظه بیش از 100 نفر کشته شدند و هزاران نفر در زندانهای مخوف رژیم هستند و تعداد بسیاری نیز ناپدید شده اند.
اینجا نقطهء آغازی بود برای هماهنگ شدن و یک صدا شدن همهء اقشار مختلف مردم اعم از باسواد و بی سواد؛ کسانی که رای داده بودند و کسانی که رای نداده بودند، سازمانها و اقلیت های مذهبی و گروههای سیاسی مختلف چه در داخل و چه در خارج و.......
حال نوک پیکان انتقاد من از کسانی است که این روزها شعارهای اصلاح طلبانه میدهند یا این جنبش را به سلطنت طلبها می چسبانند و یا فیلشان یاد هندوستان کرده است و با رفیق رفیق کردن فکر میکنند که هنوز در دههء 50 قرار دارند و یک انقلاب کارگری راه انداخته اند و از همه بدتر بعضی از فمینیستهای افراطی و مشکل دار که بیشتر به فکر کمرنگ تر کردن نقش مردان و کوبیدن آنها هستند تا پرنگ تر کردن نقش زنان در جامعه ؛ و این جنبش را صرفاً یک جنبش زنانه می خوانند. برای مثال به متن زیر دقت بفرمایید:

............
در تمام این عکسها و ویدیوها دیدن زنانی که در صف اول تظاهراتن و شجاعانه با پلیس و نیروهای بسیجی درگیر می شوند من را بیشتر از همیشه علاوه بر ایرانی بودنم به زن بودنم مفتخر میکند. بدون شک این حرکت مدنی بدون حضور اینچنین برجسته زنان غیر قابل تصور بود. این روزها یک زن نماد اعتراضات این روزهای ایران است. مرگ ندا این روزها شده است سمبل یک حرکت مستقل و مسالمت آمیز که تابش نیاوردند و به خشونت کشیدندش. زنان از ستونهای اصلی این حرکتن. ولی در این میان سوالهایی هم دارم که نمیدانم جوابشان را. آیا این زنان فقط برای رسیدن به همان خواستهای عمومی در خیابان ها هستند؟ یعنی فقط میخواهند بدانند که رایهایی که به صندوق ریخته اند کجا رفته است؟ یا این حضور بخشی از مطالباتی هست که زنان ایران در طی سالهای اخیر دنبال میکنند؟ آیا اصلا خواسته هایی که جنبش زنان در طی این سالها به عنوان خواسته های زنان ایران دنبال کرده است بخشی از خواسته های این زنان در خیابان هست؟ آیا رایی که به موسوی داده شد و حالا برای رسیدن به آن، این زنان در خیابان هستند، فقط رای به داشتن یک کشور آزادتر به معنای عمومی آن بود یا این زنان به طور اخص به فکر دستیابی به حقوق اقتصادی، سیاسی و حقوقی خود نیز هستند؟................ منبع: http://femirani.com/weblog/?p=436

بنظر شما این هم به انحصار دراوردن جنبش نیست؟ یعنی دهها مرد و پسر جوانی که هر روز خبر های شهادتشان اشک ما ملت ایران را در می آورد ستونهای این جنبش نیستند و هیچ ارزشی ندارند؟
خود من جزو کسانی بودم که می گفتند: اگر روزی تحول عظیمی در این مملکت پدید آید باعث و بانی آن شیر زنان ایرانی هستند نه مردان.
اما این روزها و این مقاومتهای دلیرانهء همهء مردم ایران نایاب ترین و کمیاب ترین روزهای تاریخ جهان است که ثمره ای بسیار عظیم برای ملت ایران به ارمغان خواهد آورد.
این جنبش در انحصار هیچ جنسیت و یا قشر و یا گروه سیاسی و .... نیست. این جنبش متعلق به میرحسین موسوی و کروبی و ... نیست.
این جنبش:
1-
متعلق به همهء ملت ایران است؛ چه در خارج از ایران و چه در داخل
2- به نام همهء کسانی است که خونشان را در این راه ریخته اند و برای عقیدهء شان جان دادند تا من و تو زنده بمانیم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

دمت گرم آقا خیلی بجا گفتی...